عــــ ـــ ــشـ ــقــ
بغض تنهایی
انگـــــــار حـرف ر اضــــــافه اســــــــــــــــت.... هـــر وقــــــــت گفتـــــــــم درکمــــــــــــــــــــــــــ کنـــــــــــ.... دکمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کردیــــــــــــــــــــــــــــ.... تنها ميان ماندن و رفتن......... دوستش دارم خیلی سخته تو عاشق یکی باشی و سختر از اون همیشه دلتنگی بخاطرنبودن کسی نیست، گاهی بخاطربودن کسی است که حواسش به تو نیست... چه احساس قشنگیه .. وقتی وجود عزیزی رو کنارت حس کنی دستاشو تو دستت بگیری باهاش قدم بزنی صداش رو بشنوی بودن اش رو در کنارت لمس کنی چرا نگاه می کنی؟؟؟ تنهــا ندیده ای؟؟؟ به من نخنـــد... من هم روزگاری عزیــــز دل کسی بودم! ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود یامرابا او نمی کردی آشنا یامراازاونمی کردی جدا حـَ ـــــــوّا کـِــ ـهـ باشیـــ ــ بَعــضـیــــ ــ ــهــــ ـا "هـَـــــــــــــ ـوا" بَرِشـــــــ ـان میــــ ـدارد کِـــ ـهـ " آدَمَنــــــــ ـد" تو از موسی پیامبرتری به جای اشاره... نگاه کردی، به جای دریا... دل من شکافته شد...! من زخم های بی نظیری بر تن دارم. اما تو مهربان ترینشان بودی... عمیق ترینشان...،عزیزترینشان... بعد از تو آدم ها تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم، که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند... به قلبم نرسیدند... ساعت ها را عقب بردند! ما را جلو! نیمه های امشب، دو بار دوستت خواهم داشت... ماه، برکه ایست در آسمان که عکس تو ،در آن افتاده... شاعر: احسان پرسا کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت کاش میشد اندکی تاریخ را بهتر نوشت. کاش میشد پشت پازد بر تمام زندگی. داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت. بوســــــــه یعنی وصل شــــیریــن دولــب. بـوســـــــه یعنی عشق در اعماق شب بـوســـــــه یعنی مستی از مشـــروب عشـق بـوســـــــه یعنی آتـــــــش و گرمای تــب بـوســـــــه یعنی لذت از دلدادگی.لذت از شب لذت از دیوانگی بـوســـــــه یعنی حس خوبه طعم عشق.طعمه شیرینی به رنگ سادگی بـوســــــه آغازی بـــــــرای ما شدن.لحظه ای با دلبری تنـــــــها شدن. بـوســـــــه آتش میزند بر جسم و جــــــــان . بـوســـــــه یعنی عشق مـــــن ، با مــن بمان. شرم در دلدادگی بی معنی است . بـوســــــه بر میدارد این شرم از میان. طعم شیرین عسل ازبـوســـــــه است . پاسخ هر بوســــــه ای یك بـوســــــــه است . بهترین هدیه پس از یـــــــك انتــــــظار . بشنوید از من فقط یك بـوســــــــه است. بـوســـــــه را تكرار می باید نمود. بـوســــــــه یعنی عشق و آواز و سرود. بـوســـــــه یعنی وصل جانها از دو لب. بـوســــــه یعنی پر زدن ، یعنی صعود بـوســـــــه یعنی شــــــادی و شور و نشــــــــاط . بـوســــــه یعنی عشق خــــــــالی از گنــــــاه. بـوســــــه یعنی قلب تـــــو از آن مـــــن. بوســـــــه یعنی تو همیشه مــــــــال مـن. زندگی را دوست دارم نه در قفس عشق را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرین نفس*
آدم وقـتي يـه حـس تکرار نشدني رو خدایا این روزها حرفهایم بوی ناشکری می دهند... اماتو... به حساب تنهایی و درددل بگذار... او سوم شخص مفرد نیست همه ی دنیای من است... برای عشق گریه کن،اماکسی رابه خاطرعشق به گریه کردن ننداز!! باعشق بازی کن،اماهرگزکسی را با عشق بازی نده!! دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است هوایت که به سرم می زند دیگردرهیچ هوایی نمی توانم نفس بکشم عجب نفس گیر است هوای بی تو بودن عشق مثل آب میمونه که میتونی توی دستت قایمش کنی آخرش یه روز دستتو باز میکنی میبینی نیست قطره قطره چکیده بی آنکه بفهمی اما دستت پراز خاطره است... پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخهای کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد. ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار یا یار به من یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..." به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..." به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..." به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم نفسم نفستو خیلی می خواد اگه نفست نفسمو نخواد نفسم واسه نفست بند میاد پس نفستو با نفسم یکی کن که نفسم واسه نفست نفس نفس بزنه نفسم روی قبرم بنویسید: کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت چه تفاوت است که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون شد و رفت روز میلاد همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد پسری که ساده یک روز کبوتر شد و رفت عشق دفتر عشـــق که بسته شـد ــ پروردگارا ... به من بیاموز ...
پسرکی آنها را روی کاغذ کشید ، نگاه آن دو به هم افتاد در همان نگاه اول دلش لرزید خط اول نگاهی به خط دوم کرد و گفت ؛ ما می توانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم ؛ خط دوم از خجالت به خود لرزید… خط اول گفت من می توانم کار کنم می توانم خط کنار یک ریل باشم یا خط کنار یک نردبان… خط دوم گفت ؛ من نیز کارمی کنم می توانم خط کنار یک گلدان باشم یا یک خط کنار یک نیمکت خالی توی یک پارک خلوت… آه چه شغل شاعرانه ای !!! در همین لحظه معلم گفت: دو خط موازی حتی اگر عاشق هم باشن هیچ گاه به هم نمیرسن مگر اینکه یکی از اونا واسه رسیدن به دیگری بشکنه!! تقدیم به همه عاشقایی كه به هم نرسیدن اما هنوز عاشقند. اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی. چون تلخترین شیرینی روزگاره
ولی می ترسم بگویم!
می ترسم بگویم و او بگوید :مرسی ممنون.....
اما اون ندونه
اینه که اون عاشق یکی دیگه باشه تو بدونی
با يکي تجـربه مـيکـنه ..
ديگه اون حــس رو با کـس ديگه اي
نـميـتونه تـجـربه کـنه !
بـعـضي حــس هـا ..
خــاص و نــاب هـسـتـنـد ..
مـثـل بــعـضـي آدم هـا ..!
"کارت را خوب انجام داری پسرم. اما به سوراخهای حصار نگاه کن. حصار هیچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتی موقع عصبانیت چیزی میگویی، حرفهایت مثل این، شکافهایی برجای میگذارند. مهم نیست چند بار عذر خواهی کنی، چون اثر زخم همیشه باقی می ماند."
مراقب حرفهایتان باشید، چون می توانند بسیار آزار دهنده باشند و اثراتشان برای سالها باقی بماند.
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ
دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ...
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ...
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم
ننواخنتند ...
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !
Power By:
LoxBlog.Com |